کیانکیان، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره

نی نی من و بابایی

قورباغه!!!!!

روز به روز داری بزرگتر میشی و رفتارهات هم داره تغییر میکنه جوجه کوچولوی من از طرفی خوشحالم که داری بزرگ میشی و از طرفی ناراحتم که دیگه این روزا هیچ وقت تکرار نمیشه و وقتی تو بزرگ بشی دیگه ما تو خونه به چی بخندیم و کی ما رو شاد میکنه؟ از کارای کی متعجب میشیم و با شیرین زبونی های کی احساس خوشبختی میکنیم؟ الهی که همیشه سالم باشی نور خونمون بگذریم از این حرفا... چند وقت پیش همسر جانمان کارتون رنگو رو گذاشت که با هم ببینیم.جناب رنگو که شخصیت اصلی کارتون هست یک عدد مارمولک چندشه که کاراش جالبه!نمیدونم پسری تو این مارمولک چی دید که عاشقش شد!!! به همون نام و نشون که از اون روز به بعد صبح ها که کیان چشماشو باز میکنه میگه سی دی گوباگه بذار و...
24 بهمن 1392

هر روز سوپرایز

این روزا پسری انقدر شیرین زبونی میکنه و حرفای عجیب میزنه که ما تمام روز اینجوری هستیم تازگی ها خیلی شیر میخوره،ینی هر وقت حوصله اش سر میره میگه شیر میخوام! چند وقت پیش دوباره شیر میخواست منم گفتم شیر نداریم تموم شده.دیدم یهو رفت در خونه رو باز کرد و گفت کفشام کو؟ کفشام کو؟گفتم کجا تشریف میبرین آقا کیان؟؟برگشته میگه بلم ببینم آگا سوفسی شیل داله یا نه!!!(آقای سوفسطایی بقال سر کوچه)اگه فامیلش رو درست نوشته باشم البته.منو حمید یه نگاه بهم کردیم و دوباره ازش پرسیدم که مطمئن بشم درست شنیدم و دوباره همین جواب رو بهم داد!خدااااااااا آخه تو کی فامیل اینو یاد گرفتی؟  منو همسر جان انقدر تو سر و کله ی خودمون زدیم و ابراز احساسات کردیم که فک کنم...
7 بهمن 1392
1